سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

واژه‌هـا در هـیـجـانـنـد عـلی گـفـتن را            صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را
ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را            بـنـویـسـیـد غــلام عـلـی اکـبـر مـن را


از هیاهوی جهان نوکری‌ات ما را بس
قحط عشق است، ولی دلبری‌ات ما را بس

چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده‌ست؟            در تو دیده ست هرآنچه به پیمبر دیده‌ست
یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده‌ست            آینه مانده عـلی، یا عـلی اکبر دیده‌ست
تاب گهـوارۀ تو روزی جبـرائیل است
شعـر لالایی تو قـسـمت میکائـیل است

از دو سر سلـسله توفـیق سیادت داری            حـسنی هـستی و معـیار کـرامت داری
چون ابالفضل هر آئـینه شهـامت داری            بر سر گـم شـدگان دست عـنایت داری
از مـزامـیـر جـهـان لـحـن اذانت بـوده
پـدرت بـند دلـش بـنـد بـه جـانـت بـوده

آتـش بـام تـو فـانـوس بـیـابـان‌هـا بــود            خانه‌ات در قـرقِ خـندۀ مـهـمـان‌ها بود
دست بخـشندۀ تو مصدر احسان‌ها بود            گرمْ آغـوش تو مـأوای پـریـشان‌ها بود
شعر بخـشندگی‌ات ورد زبـان‌ها می‌شد
چشم‌هایت غزلی فوق بیان‌ها شده می‌شد

آمـده مـرد مـسـیـحی به تـمـاشای نـبـی            خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی
هست در او عـطش دیـدن سیـمای نبی            ناگهان شهـر نشان داد تو را جای نبی
مستِ مبهوتِ علی‌اکبری‌ات را عشق است
اشهدُ انکَ پیـغمـبری‌ات را عشق است

هم‌جـوار پـدرت مـقـصد مـیـقـات شدی            چون ابالفضل تو هم قبلۀ حاجات شدی
نفس طاهایی و بی‌معجـزه اثـبات شدی            بر لب خواهـش ما ذکر مـناجات شدی
در بـنی‌هـاشـمیان مـظهـر احساسی تو
کاشـف الکـرب مـسیحـایی عـبـاسی تو

سر تعـظیم تو در پیـش پدر دیدنی‌است            طرز جنگ آوری‌ات وقت خطر دیدنی‌است
چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی‌است            بر لب دشـمن تو اَینَ مَـفـر دیـدنی‌است
آیه‌های رجزت داغ تر از شمشیر است
در کمان خـم ابروت هزاران تیر است

گرد باد است چـنین پا به رکـابت باشد            دشت در سیـطـرۀ چـنگ عـقـابت باشد
صولت مصـطـفوی پشت نـقـابت باشد            لـشکـر کـیـنه زده خـانـه خـرابت باشد
کوه با چرخـش تیغـت ز کمر می‌شکند
چقدر گردش چـشمان تو سر می‌شکـند

گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت            سـایـه‌ات مـثـل ابالـفـضـل پـنـاه پـدرت
تـیـغ ابـروی کـجـت بـود سـپـاه پـدرت            رفـتـی و رفـت به دنـبـال تـو آه پـدرت
نا امـیـدانـه نـگـاهی ز پـی‌ات می‌دوزد
دست بر اشک محاسن زده و می‌سوزد

ای که ممسوس خدایی کمی آهسته برو            پیری‌ام را تو عصایی کمی آهسته برو
بر دلـم عـقـده گـشایی کمی آهسته برو            دلـبـر کـرب و بلایی کمی آهسـته بـرو
می‌روی و پدر پیر زمین خواهد خورد
زخم از خندۀ این قوم لعین خواهد خورد

از نسیم تن تو دشت گـلستان شده است            جای جای بدنت فرش بیابان شده است
پدرت زائر این پیکر بی‌جان شده است            اربـاً اربـایی تو سهم جوانان شده است
اولــیـن داغ حــرم آیــنــۀ یـــاس شــده
ملتهب تر ز هـمـه غـیرت عـباس شده

نقد و بررسی